لحظه دیدار با سها کوچولو
الان ساعت1:15دقیقه شده از هیچی خبرندارم نمیدونم حال مامان سها وسها خوبه یانه باهماهنگی یکی از آشنایان رفتیم پشت در اتاق عمل /////آخه خیلی طول کشیده بود . انتظار خیلی سختی بود برام. تا اینکه به ما گفتن برین تو بخش منتظر مادر ونوزاد باشین . باعجله خودم رو به بخش رسوندم ومنتظر ماندم تاهمسر عزیزم وفرزند دلبندم رو که 9ماه منتظر بودم ببینم  ...
نویسنده :
مامانی وبابایی
15:58
بدون عنوان
16فروردین شدما خیلی استرس داشتیم که خدایافردا چی میشه وبعد شب رو من با سختی صبح کردم چون شب آخربارداریم خلاصه که 17فروردین شد وما ساعت6صبح بیدار شدیم و آماده رفتن به بیمارستان آریای اهواز شدیم ساعت 7:30 دقیقه پذیرش شدیم وتاساعت 12:30منتظر نوبت اتاق عمل شدیم وقتی صدام کردن تو دلم خالی شد پاهام سست شد ونمیتونستم به سمت اتاق عمل برم چون تنها بودم وهیچ کس از خانواده ام رو نمیدیدم با پرستاری به سمت اتاق عمل راهی شدم اما با چشمای خیس وترس دلهوره وارد اتاق عمل شد. ...
نویسنده :
مامانی وبابایی
15:40
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
سلام به همه دوستای کوچولوی سها خانوم //// ما .یعنی مامان و بابای سها خانوم تصمیم گرفتیم از امروز مطالبی در مورد سها جون " دختر دلبندمون تو سایت بنویسیم//// ...
نویسنده :
مامانی وبابایی
15:15
روزهای پایان انتظار
بعد از تعیلات نوروز رفتیم مطب خانوم دکتر مرمزی و به ما برای ١٧ فروردین وقت داد... عمل سزارین. ساعت ٧ صبح &...
نویسنده :
مامانی وبابایی
15:12
بدون عنوان
یک روز گذشت صبح شد وتصمیم گرفتیم با قطار بریم اما هرچی تلاش کردیم بلیط گیرمون نیومد. دوباره تصمیم گرفتیم ماشین دربست بگیریم تااهواز اما چون شب عید بود هزینش خیلی بودبازم نشد خلاصه دوباره بارو بندیل دوجمع کردیم وراهی فرودگاه شدیم اما بایه کلک وریسک بالا.ازساعت٢تا٨نشستیم تابلیط گیرمون اومد اما با چقدر سختی وناراحتی وخستگی /// خلاصه کلک ما این بود که نی نی رو زیر چادرپنهان کنیم وسوار بشیم // خلاصه بانذرونیاز سوار شدیم اما چه سوار شدنی هوا تو آسمون خراب شد وهواپیما مثل بادبادک توباد این ور اون ور میشد ما خیلی ترسیده بودیم همش حرفای مامورای روز قبل توذهنمون میامد بعد خداروشکر هوا خوب شد وما به راحتی رسیدیم.//// ...
نویسنده :
مامانی وبابایی
15:02
بدون عنوان
بازم سلام ::: ما اوایل دوران بارداری تصمیم گرفتیم نی نی خوشگل مون تهران به دنیا بیاد// با همه این حرفا ما از همون روزهای اول تهران رفتیم ///مطب دکتر فاطمه قایم مقامی زیر نظر ایشون بودیم تا ماه ٩/// ولی چون احتمال میدادیم نی نی اهواز به دنیا بیاد ماه٦ رفتیم اهواز پیش خانوم دکتر مرمزی/// آخه مامانبزرگ و بابا جون سها خانوم اهواز ساکن هستند// بالاخره ماه ٨ شد و ما تصمیم گرفتیم بریم اهواز و دختر نانازیمون اونجا بدنیا بیاد// مجوز پرواز گرفتیم از دکتر قایم مقامی که ٢٧ اسفند با هواپیما بریم اهواز من ومامان سها خانوم با کلی بار رفتیم فرودگاه ساکارو ت...
نویسنده :
مامانی وبابایی
14:17