سلام به همگی دوستان// امروز یکشنبه 5/8 : من تازه ساعت 5:30 از سر کار رسیدم خونه خسته و کوفته با زبون روزه اول که رسیدم بعد از سلام و احوال پرسی با مامانی سها خانوم لباسامو عوض کردم و مشغول بازی با نی نی شدم////. مامان نی نی گفت بیا و دخترو بخوابون// من هم سها جون را گذاشتم رو تشک و رو پاهام خوابوندمش و تکانش دادم لالالالالا لالالایی لالالالالا لالا لالایی شروع کردم به خوندن و تکان دادن سها / /کم کم به جای دخترم چشمای خودم سنگین شدن خلاصه سرتونو درد نیارم 1 دفعه به خودم اومدم دیدم اوه اوه اوه خروپوفم بلند شده و سها خانوم بغل مامانش دوتایی دارن به منه خواب...