سها در اهواز
سها جان ما در تاریخ7 تیر به اهواز رسیدیم وبه خونه ی باباجون رفتیم و وقتی رسیدیم خونه ی بابا جون الینا و خاله الهام اونجا بودن ومنظر شما بودن ...
بعداز چند قیقه آشنای شما با خاله ودختر کوچولوش شما شروع به بازی با الینا کردین //
ودم ظهر هم دایی سعید با کوچولوشون اومدن وشما دیگه شده بودین 3تا شیطون وخراب کار که کلی
ریختپاش میکردین و علاوه براون باباجون رو اذیت میکردین؟//؟؟؟
سها با محمد مهدی پسر دایی سعید
ببینید تروخدا کجا نشستن؟؟
تو ی اهواز همه به سها میگفتن خاله ریزه ی شیطون ...چون سها کوچولو با اینکه از همه کوچیکتر بود اما ریس بقیه بود وبه اونا خراب کاری یاد میداد که دیگه خاله عسل عصبی شد وسها رو در بالاترین نقطه ی اتاقش قرار داد که چند دقیقه ای شیطونی نکنه////
اما فایده ای نداشت سها اون بالا هم شیطونی میکرد/
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی