سها سادات سها سادات ، تا این لحظه: 12 سال و 22 روز سن داره

سها ستاره کوچک آسمان ما

سها در اهواز

عکسهای سها خانوم در اهواز/// یک روز عصر چند دقیقه از سها خانوم والینا غفلت کردیم وقتی پیداشون کردیم دیدم وای کاغذ دیواری های اتاق خاله عسل رو دارن میکنن وقتی هم دعواشون کردم کلی باهم به من خندیدن حالاهم که میخوام از خراب کاریشون عکس بگیرم خودشون هم اومدن ژست میگیرن میبینید تروخدا///// چون بعضی روزها اهواز هوا آلوده بود واسه سها جان ماسک میزدم                           ...
24 آذر 1392

غیبت 1ماه

اول سلام به دختر گلم ببخشید مامان جان از اینکه حدود یک ماهی هست که من اصلا وقت نکردم به سایت شما سر بزنم وحتی کلی عکس هم از شما گرفتم اما واقعا فرصت نداشتم که بیام وتو سایت شما بزارم ......ببخشید مامان جان....   حالا سلام به همه ی دوستای سها جان ما چند وقتی نبودیم اما الان باکلی عکس اومدیم...  سها ما امسال واسه ی محرم به اهواز رفتیم خیلی خیلی جای شما دوستان خالی بود تمام 10روز محرم رو اهواز بودیم کلی به همه ی هییت های اونجا سر زدیم خیلی مراسم های بزرگی وبا شکوهی برگزار کردن.. البته سها خانوم خونه ی باباجون اینا هم مراسم داشتن اما فقط خانوم ها بودن ...خلاصه... که شما کلی شیطونی های مختلف کردی و کلی با ...
24 آذر 1392

الماس شرق

دختر گلم ما روز بعدش هم به پاساژ الماس شرق رفتیم البته دوروز پشت سر هم رفتیم چون خرید داشتیم   واز شما کلی عکس گرفتیم چون داخل پاساژ جاهای قشنگی داشت   بعد از کلی بازی وقت ناهار شد وبعداز خوردن ناهار به سمت آکواریوم تو پاساژحرکت کردی که فوق العاده بود  سها جان با اینکه خیلی ماهی دوست داره اما از دیدن این همه ماهی های مختلف خیلی ترسیده بود ...
21 مهر 1392

حرم

دختر گلم این عکس ها هم شب آخر از شما گرفتم که شما دوباره با کلی دوست جدید در حال بازی/// وبعداز کلی شیطونی وبازی به سمت هتل راهی شدیم واول شام خوردیم بعد به سمت هتل رفتیم  وبعد به سمت هتل راهی شدیم وشما از خستگی مستقیم به سمت تخت رفتی ودیگه حوصله ی بازی وشیطونی نداشتی  واین هم خرید های سها خانوم  ...
21 مهر 1392

باغ نادر

سها جانم ما روز بعد به باغ نادر رفتیم وکلی به شما خوش گذشت واز منظره های زیبا ی اونجا کلی استفاده کردی وچند عکس یادگاری از شما گرفتم /// ...
21 مهر 1392

سها جان در مشهد

دختر گلم ما  ساعت 4 صبح به مشهد رسیدیم .. وصبح اول رفتیم خونه ی یکی از فامیل ها اما چون طبقه ی پایین خونشو کرایه داده بود مجبور شدیم بریم دنبال هتل خلاصه که ساعت 8صبح یه هتل خوب پیدا کردیم ..  بعد کمی استراحت کردیم و راهی حرم شدیم .... ما به خاطر این فسقلی مجبور بودیم بریم طبقه ی پایین بشینیم چون این جیگر خانوم داخل صحن همش میخواست آب بازی کنه طبقه ی پایین به خاطر آینه کاری هاش خیلی سرد بود چون کولر هم روشن بود //  سها جان وقتی میخواستیم بریم پایین چون میدید همه درها رو میبوسن میگفت باید منم ببوسم این دخترک شیطون هرشب کلی دوست جدید پیدا میکرد وکلی با...
21 مهر 1392